جدول جو
جدول جو

معنی هم زبان - جستجوی لغت در جدول جو

هم زبان
هر یک از دو یا چند تن که به یک زبان و یک لغت صحبت کنند، کنایه از هم دل، کنایه از همنشین
تصویری از هم زبان
تصویر هم زبان
فرهنگ فارسی عمید
هم زبان
کسی که با دیگری درتکلم بزبانی شرکت دارد، همدمی که سخن شخص را نیک دریابد: هر که او از همزبانی شد جدا بی زبان شد گر چه دارد صد نوا. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
هم زبان
مترادف: ، متفق القول، همدم، هم سخن، هم کلام
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم روزگار، معاصر، هم دوره، هم عصر، دارای زمان یکسان
فرهنگ فارسی عمید
(هََ زَ)
هم عصر. معاصر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بد زبان
تصویر بد زبان
فحاش، ناسزاگوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ده زبان
تصویر ده زبان
دارای ده زبان، ده دله
فرهنگ لغت هوشیار
شرت با دیگری در تکلم بیک زبان: هم زبانی خویشی و پیوندیست مرد با نامحرمان چون بندیست. (مثنوی)، همدمی: او را مهر دار کرد که همه وقت در پیش نظر نشسته بشرف مکالمه و همزبانی مشرف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم دوره هم عصر معاصر
فرهنگ لغت هوشیار
کم سخن، کسی که هر چه او را دستور دهند بجا آورد و در برابر آن عذر نیاورد: (همانا که عشقم بر این کار داشت چو من کم زبان عشق بسیار داشت)، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگ زبان
تصویر سگ زبان
آذان الارنب
فرهنگ واژه فارسی سره
مصادف، معاصر، مقارن، هم دوره،
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
في نفس الوقت
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
Concurrent, Simultaneous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concurrent, simultané
دیکشنری فارسی به فرانسوی
هم زبان
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
同時の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
ہم وقت , ہم وقت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
พร้อมกัน , พร้อมกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
serentak, bersamaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
מקביל , בו-זמני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
동시에 일어나는 , 동시에
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
并发的 , 同时的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
sambamba, kwa wakati mmoja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
eşzamanlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
একই সময়ে , একযোগ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concomitante, simultaneo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
gleichzeitig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
gelijktijdig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
одночасний , одночасний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
одновременный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
równoczesny, jednoczesny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concurrente, simultáneo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
simultâneo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
समकालीन , समानांतर
دیکشنری فارسی به هندی